تصویر برگزیده
آرشیو
آخرین اخبار

در جنگ تحمیلی ایران و عراق اشخاص با سن کمتر از 16 سال را به جنگ اعزام نمی کردند و این آزاده چندین بار جهت ثبت نام و رفتن به جبهه و دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی اقدام کرده بود که به دلیل سن کم پذیرش نمی شد و در نهایت با استفاده از شناسنامه برادرش موفق به حضور در نبرد با رژیم بعثی عراق شد.
اولین سوال

از ابتدای ورود به جبهه و احساستان بگویید؟
رفتن به جبهه را از وظایف شرعی خود می دانستم و خیلی شوق رفتن به جبهه داشتم که سرانجام توانستم به جبهه اعزام شوم و در ابتدای ورودم به جبهه زمانی که مجروحان را می دیدم دست و پا و چشم و اعضای بدن خود را از دست می دهند و معلول می شوند خیلی عصبانی  می شدم.
کی و چگونه اسیر شدید؟ بعد از اسارت شما را کجا بردند؟

در مورخه 4 تیر ماه 67 بر اثر تک دشمن، در کمین مجروح شدم و بعد از اسارت به همراه 6 نفر از همرزمان، ما را به بصره انتقال دادند و بعد از دو هفته که تعداد اسرا زیاد شد، ما را به محوطه بیمارستان بصره بردند و با وضعیت بهداشتی بسیار نامناسب رها کردند و با آب سرد زخم هایمان را شستند و مداوایی نکردند و بعد از یک روز با همان وضعیت ما را به بیمارستان بغداد منتقل کردند و بیمارستان بغداد نیز از پذیرش اسرای ایرانی امتناع می کردند و در نهایت ما را به زندان الرشید (بدترین زندان عراق) بردند.
در زندان الرشید تعداد 70 نفر از اسرا را در یک اتاق 12 متری محبوس بودیم و به دلیل ازدحام همیشه حالت خفگی به من و همراهانم دست می داد و بدون فرش و موکتی بر روی سیمان زندگی می کردیم.

رفتارشان با شما چگونه بود؟
تمام بدنمان را لخت می کردند و پس از ریختن آب بر روی بدنمان، با شلاق، باتوم، چوب و... ما را موردآزار و اذیت قرار می دادند.
بهداشت را به هیچ وجه برای اسرا رعایت نمی کردند و به مجروحان رسیدگی نمی شد.

بدترین و بهترین خاطره از دوران اسارت را بیان کنید؟
بدترین و درد ناکترین خاطره: از دست دادن امام خمینی (ره) بود که با شادی سربازان بعثی نیز مواجه شدیم و دیگر اینکه وقتی اسرا با یکدیگر انس پیدا می کردند یکی از آنها را به اردوگاه دیگری منتقل می کردند.
بهترین خاطرات: خبر جانشینی مقام معظم رهبری و اتحاد اسرا و اینکه هر مشکلی که پیش می آمد همگی نسبت به حل آن اقدام می کردند و عراقی ها از این وضعیت بسیار عصبانی بودند.
از لحظات بازگشت به کشور برایمان بگویید؟

هنگامی که خبر آزادی را شنیدیم هزاران بار خدا را شاکر شدیم و میل به هیچ چیز جز آمدن به کشور و دیدار با خانواده و بستگان نداشتیم.

نتایج اسارت برای شما چه بود؟
اسارت را می توان یک دانشگاهی فرض کرد که در آن می توان کارهای خوب و بد را آموخت. از کارهای خوب می توان از معنویات، صبر، استقامت و بردباری یاد کرد و از کارهای بد نیز که اثرات روانی و جسمی نامطلوبی که بر روی ذهن و جسم ما داشت و هم اکنون نیز با ما همراه هستند.

برگفته از پایگاه خبری تحلیلی شیروان

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی